احساس نمی کنید هوا خیلی وقته خشک شده؟ خشک و خسته کننده؟ نفس کشیدن سخت نشده؟
امشب چقدر دلم می خواد بارون بیاد. یه بارون حسابی که همه جا رو خیس کنه. همه جا رو بشوره و هوا یه کمی تمیز بشه. تا بشه یه کمی نفس بکشیم. دیگه کمتر جایی رو می شه پیدا کرد که هوا خوب باشه. جایی که آدم با تمام قدرت هوا رو درون ریه هاش بکشه. جایی که بشه چشمات رو ببندی و دستات رو باز کنی و سرت رو به طرف آسمون بگیری و نفس عمیق بکشی. دیگه کمتر از این جور جاها پیدا می شه. کاش بارون بیاد.... چه قدر امشب دلم بارون می خواد! هر چند وقت یه بار دل آدم هوایی می شه بره زیر بارون و حسابی خیس بشه. بلکه یه کم از حرارت درونش کم بشه. بلکه یه کم خنک بشه. بلکه یه کم زنگارهای قلبش شسته بشه. بلکه یه کم خستگی این زندگی روزمره از تنش بیرون بره.
اول این لینک رو بزن بعد بقیه نوشته رو بخون: آقام آقام آقام...
چند وقتی بود خودمونی، خارج از دستور، بی تکلف و ساده ننوشته بودم. گفتم یه امشبی رو بی خیال شم. به جایی که برنمی خوره. این همه حرف زدیم این دو قلم درددل هم روش. کسی که کاری به کارمون نداره. تو هم بیا. می دونم تو هم همچین دل خوشی از این روزگار تکراری نداری. همه دارن به نبودنش عادت می کنن. همه دارن از اومدنش ناامید می شن. همه دارن باور می کنن که بدون حضورش هم می شه زندگی کرد. نکنه ما هم یکی از اون همه باشیم که بدونش نفسشون راحت بالا و پایین میره؟ نکنه ما هم یکی از همون خیلی هایی باشیم که فکر می کنن همه جای زندگی رو می شه با عقل و درایت درست کرد؟
دیشب یکی از دوستان با این که خیلی دلش می خواست امام رو ببینه می گفت وقتی بهش فکر می کنم می ترسم. می گفت چون دستم خالیه. گفتم این حرفا رو بریز دور. گفتم آره باید سعی کنیم خوب باشیم اما هیچ وقت بدی ما نباید جلوی این رو بگیره که ببینیمش. دل رو بزن به دریا.
آره. دل رو بزن به دریا. ایشالا همون نقص هایی هم که هست با دیدنش حل می شه. ایشالا یه نیگا می کنه و دلت رو برمی داره و با خودش می بره. برای اون که کاری نداره فقط باید نشون بدی که می خوای. نشون بدی که می خوای مال اون باشی. نشون بدی که می خوای همه چیت رو فداش کنی. کریم تر از این حرفاست. درهم قبول می کنه. خوب و بد رو با هم می خره. فقط که امام خوبا نیست. هست؟
یادش بخیر حاج آقای امجد. دستش رو توی هوا می چرخوند و این اشعار رو می خوند. خودش دیر گریه می کرد ولی همه رو گریه می انداخت:
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است
لبتشنه اگر آب نبیند سخت است
ما نوکر و ارباب تویی مهدی جان
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
حالا یه امشب که هیچ مناسبتی نداره ما هم میگیم. مناسبت هم نمیخواد. ماه شعبانه. ماه جدش رسول الله. ماه شادی اهل بیت. اصلا بیخیال مناسبت. مناسبتش یه دل شکستهس که سال و ماه و مناسبت حالیش نیست و عجله داره:
به خوبا سر می زنی مگه بدا دل ندارن؟
یه سرم به من بزن ای خوب خوبا آقاجون.....
یه سرم به من بزن ....